جوان آنلاین: سریال در انتهای شب برای آیدا پناهنده یک پیشرفت تمام عیار محسوب میشود، با اینکه نگارنده به جز فیلم ناهید اثر دیگری از پناهنده را نمیپسندد، اما به جرئت میتوان گفت در انتهای شب در متن و اجرا با تمام ساختههای پناهنده فرق میکند و مخاطب با دیدن آن غافلگیر میشود.
این تفاوت یا پیشرفت میتواند حاصل مطالعه یا تحقیقی باشد که پناهنده به کمک همسر کارگردانش ارسلان امیری انجام داده است. فیلمنامه در انتهای شب مهندسی عجیبی دارد، به طوری که جزء به جزء آن با واقعگرایی پیوند خورده است. قصهای که در سریال روایت میشود میتواند به زندگی آدمها شباهت داشته باشد، از سوی دیگر ما با فیلمنامهای مواجهیم که در کنار هنر و ادبیات به روانشناسی میپردازد.
تماشاگر خودش را در کنار قصه میبیند یا میتواند ماهی باشد یا بهنام یا رضا یا حتی ثریا، وجه واقعگرایانه سریال با دقت و به قاعده تدارک دیده شده و تمامی نکات پرداخت شده در فیلمنامه در قالب ژانر مورد نظر قرار گرفته و به همین دلیل در انتهای شب اسیر خرده پیرنگها نمیشود. پناهنده سعی داشته در قالب یک مینی سریال ۹ قسمتی نکات مهمی را به مخاطب گوشزد کند. پناهنده در تمامی فیلمهایش انواع گوناگونی از روابط زناشویی را نشان میدهد، اما در انتهای شب کاملترین اثر اوست، یعنی تمامی روابط به درستی شکل گرفته و اختلاف بهنام و ماهی بیشتر میتواند مسائل اقتصادی باشد که تأثیر مخربی در روابط زناشویی آن دو داشته است.
اساساً در برهه کنونی هرگونه از آسیبهای اجتماعی میتواند تأثیر منفی در ایجاد روابط زناشویی و خانوادگی داشته باشد این آسیب در دیالوگها از سوی بهنام به ماهی و برعکس به صورت صریح و شفاف گفته میشود و برای اولین بار به این شفافیت اذعان میشود. به همین دلیل مخاطب با سریال همراه میشود، چون بهنام و ماهی مصداق درستی از آدمهای جامعهاند.
بهنام و ماهی به عنوان یک زوج روشنفکر و هنرمند به بحران عاطفی رسیدهاند. آن دو به یک اندازه مقصر هستند، چراکه ماهی سعی داشته به هر نحوی زندگی را جلو ببرد و بهنام مانند کودکی شده که به ماهی نیاز دارد تا جایی که بهنام پس از جدایی رانندگی را یاد میگیرد، زیرا خلأ آن را در زندگیاش حس میکند، از سوی دیگر بهنام پس از جدایی به ثریا پناه میبرد، چراکه بهنام میخواهد یک شوهر باشد درست جای خودش، به همین جهت با ثریا وارد رابطه عاطفی شرعی میشود. انگار بهنام بیشتر یک همسر مطیع دوست دارد تا یک همسری که زندگی را رهبری کند.
پناهنده زندگی پس از جدایی را به درستی نشان میدهد، اگرچه بهنام به عنوان یک مرد با ثریا جای خالی ماهی را پر میکند، اما ماهی همچنان تمام ذهنش کنار بهنام است و قطعاً نمیتواند به صورت رسمی وارد رابطه جدیدی شود. حتی گریه او کنار حکیمه به دلیل رابطه بهنام و ثریا نشان میدهد که ماهی هنوز بهنام را دوست دارد. این دوست داشتن را در دیالوگهای ماهی میشنویم، اما غرور زنانهاش با لجبازی گره خورده است. زمانی که تمهیدات روانشناسی در فیلمنامه رعایت شود، قطعاً آن اثر میتواند موفق باشد. مؤلفههای روانشناختی و ایجاد تنهایی در اثر درآمده است. رابطهها شکل درست و استانداردی دارند. رفتار پدر با دختر و دامادش به شدت سنتگرایانه و ایرانی است. چیزی که شاید این روزها کمرنگ شده باشد.
به نظر میرسد تمامی نکات مهم و مثبت سریال در فیلمنامه رعایت شده است، به همین دلیل با اثری مواجهیم که زیادهگویی نمیکند. ژانرش را میشناسد و در یک بستر متقاعدکننده به مخاطب هشدار میدهد که در بحرانهای زندگی به جای منفعل بودن و سکوتکردن گفتگو بهترین راهحل است. در انتهای شب سریالی است که نمیخواهد بیجهت وقت مخاطب را تلف کند به همین سبب تأمل برانگیز است. میزانسنهای درستی در سریال دیده میشود.
کارگردانی پناهنده نکته مثبت سریال است. چیدمان رخدادها و گسترش درام با اجرا به شدت منطبق شده است و اضافه کنید که بازیها به چه اندازه کافی است. هدی زینالعابدین و پارساپیروزفر درخشیدهاند و بازی روان و ساده علیرضا داوودنژاد از او یک پدر ایرانی شیرین ساخته است، بیشک در انتهای شب از مهمترین سریالهای شبکه نمایش خانگی است.